عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Tuesday, March 28, 2006

٭ 
اییییششششش:
اینقدر بهار را از دماغ این و آن درآورد که همه جا سبز شد!



........................................................................................

Sunday, March 26, 2006

٭ 
کذا و کذا:

نقل است که محجوب بود و ماخوذ بود به حیا . از کلمات اوست که گفت :"بچه
هنوز ...کف نکرده می گه زن می خوام " و کلمات عالی بسیارداشت . نقل است
که چون زن خواست جمعی در خدمتش بودند . یکی از آن میان گفت :"یا شیخ سه
کس باشند فراخور حال . اول دختری است زیبا که پژویی دارد دویست وشش تیپ
شش دویم دختری باشد در کرج کارخانه ای بدو رسیده باشد از سهم پدر رحمه الله و
سیم دوشیزه ای باشد که باغی دارد در لواسان " . نقل است شیخ ردا بر سرکشید و
گفت :"خدای عزوجل را خجلت کشم که گویم " گفتند :"یا شیخ زناشویی سنت باشد و
بر سنت خجلت نباشد" پس شیخ دست بر آسمان برد و گفت :" الهی چنان کن که سوار
بر پژو سری به کارخانه زنم و ناهار را در باغ لواسان باشم " نقل است که همه زار
می گریستند و روی خویش بر پای شیخ می مالیدند تا مگر اندکی از فراست وی
در ایشان درگیرد .

کذا و کذا فی نقل احوالات رضا



........................................................................................

Monday, March 20, 2006

٭ 














گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست




........................................................................................

Thursday, March 16, 2006

........................................................................................

Friday, March 03, 2006

٭ 
خپل:
برای دور نماندن از همدیگر حساب همه چیز را کرده بودیم جز شکمهایمان!



........................................................................................

[Powered by Blogger]