![]() | ||
|
Saturday, January 28, 2006
٭ قبل از اينکه بیایی همه را خبر میکنی.. رعد میفرستی که همه بشنوند و برق که همه ببینند. وقتی که آمدی به پنجره و سقف میکوبی و آمدنت را به رخ همه میکشی. موقع رفتن سریع میروی و همه جا خشک میشود و دیگر نشانی ازت نمیماند...
من اما دوست دارم آرام و بی و سر و صدا بیایم.. پشت در خانه ات بمانم تا زمانی که پرده ها را کنار بزنی یا در را باز کنی و ببینی که همه اطرافت از حضور من پر شده است. زمانی که میروم آرام آرام زیر پایت آب شوم و بروم و اگر روزی دلتنگم شدی دور دستها را نگاه کنی و اثر حضورم را لابلای سفیدی کوهها ببینی و بدانی که هنوز هستم... تو بارانی هستی و من سعی میکنم برفی شوم... عرض شد در ساعت 3:31 AM  |  ........................................................................................ |