![]() | ||
|
Tuesday, January 03, 2006
٭ از کارایی که قراره یه دفعه انجام بشن تجربه خوبی ندارم
------------ این چراغ برای تو روشن بود که اونم امشب خاموش میکنم ------------ اینم نصفه است، اما حس تکمیل کردنشو الان دیگه ندارم. همینجوری نصفه و بیربط بمونه ز حد بگذشت درد آشنایی ... خداوندا! خداوندا! جدایی نمیدانم کجا سر زد گناهی ... عذابی ماند و این بی انتهایی چنان بگرفته در من مشکلاتش ... که افتادم به سیر قهقرایی کجا رفت آن خیال و خواب راحت؟ ... که ما را اینچنین کرده هوایی گرفت آسایش و آرامش از من ... چو گنجی کو ستاندش از گدایی ... عرض شد در ساعت 10:38 PM  |  ........................................................................................ |