عرايض | ||
|
Tuesday, September 23, 2003
٭ دلا خموش بمان و زبان به کام بگير
بر اين تلاش که کم ميکنی دوام بگير چو در گرفته چنين آتشی درون تو را برو بسوز و از اين سوز التيام بگير اگر که مرد رهی پای در ره نه درون کوره عشقش برو، قوام بگير حکايتی نشنيدم ز خوب و بد خالی درون معرکه گر ميروی تمام و تام بگير وگر که نيست تو را صبر در اين راه به جرم عاشقی از خويش انتقام بگير عرض شد در ساعت 7:52 PM  |  ........................................................................................
Tuesday, September 16, 2003
٭ لايه های تو در توی زندگی و من انگار که آدم آن لايه بيرونی هستم فقط
عرض شد در ساعت 1:51 AM  |  ........................................................................................
Saturday, September 13, 2003
٭ ماشنکا بالاخره به جان کندنی تمام شد. اولش نوشته:
"دست و دل لرزيدن های پيشين را به ياد آوردن، يک عشق پيشين را به ياد آوردن." ببينم، عاشق ها بگويند که مگر عشق پيشين و پسين دارد؟ عرض شد در ساعت 11:31 PM  |  ........................................................................................
Wednesday, September 10, 2003
٭
BLUEZITA'S 5.0 , Samstag, März 02, 2002
descobri o blog do al-qaeda. muito foda, todo em ÁRABE. foda esse blogue افشاي ارتباط من با گروههاي فشار بيشتر از يكساله كه از مرزهاي وبلاگستان فارسي گذشته و ارتباطم با القاعده و تروريسم جنبه بين المللي پيدا كرده. اين يك نمونه از برزيل :D عرض شد در ساعت 3:46 PM  |  ........................................................................................
Monday, September 08, 2003
٭ گلولهء برفی
يک گلولهء برفی برای خودم درست کردم، آن قدر گرد و خوشگل که فکرش را هم نمی توانی بکنی. بعد فکر کردم برای خودم نگهش دارم، و پيش خودم بخوابانمش. برايش لباس خواب درست کردم، يک بالش هم برای زير سرش. ديشب ديدم گذاشته رفته، اما پيش از رفتن، جايش را خيس کرده بود! شل سيلور استاين عرض شد در ساعت 1:01 AM  |  ........................................................................................ |