![]() | ||
|
Wednesday, July 30, 2003
٭ اينجا مشهد است! ساعت يک بامداد... در يک کافی نت که مکرر ارتباطش با دنيا قطع ميشود .. نوای موسيقی عربی فضا را پر کرده و در اين شرايط سخت است که بنشينی.. حيف که آن معلم رقص عربيم هنوز ميلش به آموزش نکشيده. پشت به پشت من آخوندی که از قم آمده نشسته و مسنجر را باز کرده و چت ميکند. دوست دارم بدانم راجع به چه چيز.. جلوی ورودی پر از جوانان عرب است که با بچه های محل شطرنج بازی ميکنند.. تنها 10-15 دقيقه آن طرفتر بنايی هست که درونش پر شده از آينه کاريهایی که دوست ندارم.. از کاشی کاريهايی که دوست ندارم.. از لوسترهای بزرگ و مجللی که دوست ندارم.. از رواقهای تو در تويی که دوست ندارم... از صحن های متعددی که اسامی شان را دوست ندارم... موسيقی عوض ميشود: تکنوی غربی... ميروم ببينم کبوترها شبها هم دور گنبد طلا پرواز ميکنند؟
------------- ميبينی؟ اديتور بلاگر را که باز کنی و بخواهی به زور بنويسی ميشود اين! عرض شد در ساعت 1:21 AM  |  ........................................................................................ |