عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Sunday, March 30, 2003

٭ 
سکوت هميشه آرامش هديه نميدهد...
انگار از اساس راهی وجود نداشته. انگار اينقدر کسی از آن عبور نکرده مدفون شده است. اين راه نپيموده آنقدر وسوسه انگيز هست که قدم در آن بگذارم. از کدام سو بايد رفت؟ دل خوش ميکنم به رد پايی که به جای رفتن از بازگشتن سخن ميگويد. برای پيش رفتن گاهی بايد پا جای پای برگشت ديگری بگذاری. راه غريب است. بی هيچ نشانی. همان رد پا هم جاهايی محو ميشود. سکوت هميشه آرامش هديه نميدهد. در اين تنهايی جلو رفتن همان گمراهی است. نه راهی، نه راه بلدی. هيچکس نيست تا نشانی را از او بپرسم. اينجا هنوز زمستان است... به آفتاب پشت ميکنم. ميخواهم برگردم. سايه ام با هاله زردی در پيرامونش روی مسيری که آمده ام افتاده. انگار گاهی نميتوان مسير رفته را به سادگی برگشت. حالا ديگر جای پای خودم را هم گم کرده ام...



........................................................................................

[Powered by Blogger]