![]() | ||
|
Wednesday, September 18, 2002
٭ ” تو مگر اي همه آبي ها از دريا آمده اي؟ ”
هرچند كه خيلي خيلي دير شده، چون داريم ميريم مسافرت - شمال- و همه حاضر و منتظر منند ولي تا اينا رو ننويسم نميتونم برم: با وجود تمام مضرات جانبي وبلاگ نويسي كه بدون شك همه شما وبلاگ نويسان عزيز خودتون تجربه كرده ايد! و الان فرصت پرداختن بهش نيست، وبلاگ نويسي يه فوايدي هم داره كه باعث ميشه نتيجه بگيريم كه در نهايت بايد وبلاگ نوشت! يكي از اون فوايد پيدا كردن دوستان بي نهايت خوبيه كه ميتوني از ديدار و مصاحبتشون واقعا” لذت ببري و خدا رو شكر كني كه با وبلاگ آشنا شدي - كه من بايد از گلدون عزيز ، از اين بابت تشكر كنم - . نميدونم اين لذت رو تجربه كرده ايد يا نه، اگه جوابتون مثبته كه خوشبحالتون، اگه نه، حتما” اين كارو بكنيد. براي من كه خيلي خيلي لذت بخش بود كه دوستاني رو ملاقات كنم كه مدتهاست نوشته هاشون رو ميخونم و با افكارشون تا حدي آشنام و حرفاشون اونقدر برام كشش داشته كه باعث شده به خوندن نوشته هاشون ادامه بدم. روزي كه شروع به نوشتن وبلاگ كردم حتي تصور چنين اتفاقات جالبي رو هم نمي كردم.بخصوص ديدن يكي از دوستان - آقا ايرج عزيز- كه خارج از ايران اقامت دارند و من ديگه احتمال ديدن ايشون رو كه اصلا” نميدادم ولي خوب خوشبختانه اتفاقات هميشه ما رو غافلگير كرده و ميكنند و من از اتفاق دوشنبه شب ممنونم كه باعث شدبا دوستان عزيزم، ايرج، پدرام،تلخون،نيما و رضا دور هم جمع بشيم و يه شب آبي رو با هم بگذرونيم كه يكي از شبهاي فراموش نشدني در زندگي هر كدام ما خواهد بود. قدراين دوستيها رو بدونيم و بهش وسعت بديم.به قول آقا ايرج ، اين روابط وبلاگي در صورتي مفيده كه در حد روابط مجازي باقي نماند، بلكه تبديل بشه به دوستيهاي واقعي در دنياي واقعي و منجر بشه به دور جمع شدن ها وتشكيل جمعهاي دوستانه خيلي عالي، چون به قول آقا نيماي عصيان ، بعد از تمام بحثها و حرفها، ما وبلاگ نويسها در نهايت همگي آدمهاي خيلي باحالي هستيم! بنفشه عرض شد در ساعت 9:52 AM  |  ........................................................................................ |