عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Sunday, May 26, 2002

٭ 
او به من ميگويد "مذهبی". من ميگويم "مذهبی نيستم". او به من ميگويد "قرتی". من ميگويم "قرتی نيستم". من به او ميگويم "سانسورچی". او ميگويد "سانسورچی نيستم". من به او ميگويم "دوستِ من". او ميگويد "دوستت نيستم".
چرا؟ چون "خط کش من" با "خط کش او" متفاوت است. چون من يک جور تعريف کرده ام، او جور ديگری. من با يک مقياس اندازه گرفته ام، او با مقياس ديگری. شرط اول سنجش و مقايسه اين است که معيارهای ما برای مقايسه يکی باشد. يعنی وقتی ميگوييم مذهبی، قرتی، سانسورچی يا دوست، بايد تعريفمان از اين واژه ها يکی باشد. اين تعريفها عموماً يکی نيست و اين يکی نبودن خودش ميتواند عامل شروع اختلاف باشد. ممکن است تو به کسی که يک بار با او سلام و عليک کرده ای بگويی دوست. اما دوست برای من کسی باشد که هميشه من را بر خودش ترجيح داده باشد! به اين ترتيب از ديد تو، من دوستت هستم. اما از ديد من ديگر تو دوستم نيستی. اما رابطهء من و تو يک رابطه بيشتر نيست چه با عينک تو ديده شود و چه با عينک من.
خب، حالا مقياس من و تو با هم يکی نيست. تو حرفت را ميزنی، من حرف تو را با معيار خودم ميسنجم، نه با معيار تو. چون خودم معيار دارم معلوم نيست ديگر دنبال معيار تو بگردم. سنجش حرفهای تو با معيار من چه نتيجه ای دارد؟ قطعاً برداشت من با منظور تو متفاوت است. من از ظن خودم يار تو ميشوم، يا شايد دشمن تو. من سگ ميشوم و تو گربه. من پنير ميشوم و تو کارد. هی ميزنيم تو سر هم. منطق و عقل هم اين ميانه معطل ميمانند، اگر خط کش هايمان را يکی نکنيم.



........................................................................................

[Powered by Blogger]