![]() | ||
|
Sunday, May 19, 2002
٭ آيدا، اين را فقط به خاطر تو نوشتم:
سهراب راست ميگويد. فهميدن رنج براي رنج نكشيده ها فقط تا حدي ممكن است. من نفهميدم كه بر دوست از دست رفته ام چه مي گذشت. چون رنجي كه او كشيد را من نكشيدم. من فقط زماني حس كردم كه او رنج ميكشيد. درحاليكه او مرده بود. براي او چه كردم؟ براي خانواده اش؟ من دوست ندارم جاي او باشم. دوست ندارم رنج بكشم. رنج كشيدن سخت است. تحمل سختي نيازمند ظرفيت است. دست هيچكدام ما نبوده كه كجا دنيا بياييم. در چه شرايطي متولد شويم. اما دست خود ماست كه چطور زندگي كنيم. قرار نيست كسي ثروتش را با ديگري نصف كند. همهء ما بدنبال ثروت بيشتريم. دنبال آسايش بيشتريم. كداممان اينگونه نيست؟ اما بدان كه رنج هست. زياد هم هست. سخت هم هست. تحملش كار هر كسي نيست. دست كم براي من و تو كه نازپرورده ايم خيلي سخت است. هر چقدر هم نازپرورده تر، سخت تر. حس كردن رنج با خواندن دو تا كتاب، با شنيدن دو تا خاطره ممكن نيست. من و تو بايد لاكمان را بشكنيم. از اين دنياي خود ساختهء پيرامونمان خارج شويم. با آدمهاي رنج كشيده قاطي شويم. نه به اين معني كه ديگر مهماني ندهيم، در فلان رستوران غذاي بهمان نخوريم، بنزمان را با پيكان عوض كنيم، به جاي پاسداران برويم خاني آباد ساكن شويم. نه! لازم نيست آن رنج كشيده باشي. قدر نعمتهايي را كه داري بدان. سعي كن از آنها خوب استفاده كني. سعي كن حواست به اطرافت باشد. رنجها را ببين. رنج كشيده ها را تا جايي كه ميتواني درك كن. براي كم شدن از دردشان كمك كن. طوريكه فردا اگر كارگري به خانهء خودت آمد بخاطر "نسيم" ردش نكني. طوريكه اگر دوستي را از دست دادي براي كارهاي نكرده حسرت نخوري. همهء ما پر از عيبيم. احساست را پاك نكن. حرفهاي دلت را فارغ از خط كشيها بزن. زندگيت را فراموش نكن. اينجا هم يك دنياي واقعي است. بدان كه اگر لاكمان را اينجا هم نشكنيم، بايد كه تكفيرمان كنند. عرض شد در ساعت 4:34 PM  |  ........................................................................................ |