عرايض
| ||
|
|
Thursday, May 09, 2002
٭ از اين دكترهاي آنكولوژيست ميترسم. وقتي ميشنوم دكتري مريضش را حواله كرده به يك دكتر آنكولوژيست مضطرب ميشوم. سه چهار سال از عمر من در مطبها و بيمارستانها با اين جور دكترها و مريضهايشان سپري شده. جواني را كه هر روز ميبينم پيش يك دكتر آنكولوژيست فرستاده اند. اميدوارم به خير و خوشي تمام شود. ميترسم. دعا ميكنم تمام مريضها خوب شوند. تمامشان. هركجاي اين دنيا هستند. هر شكل و رنگ و عقيده اي دارند. اما حيف كه جز دعا كاري نميتوانم بكنم. بايد دلم را خوش كنم به آن. راستي دعا؟ اثري جز دل خوش كردن هم دارد؟
عرض شد در ساعت 12:19 PM  |  ........................................................................................ |