![]() | ||
|
Tuesday, April 30, 2002
٭ امروز با چند نفر از همکاران رفتيم جايی که يه پايی به توپ بزنيم و يه فوتبالی بازی کنيم. بگذريم که اين جمع همه بهترين مربيان، مفسران و داوران فوتبال بودن، در طول بازی چند تاشون نظر من رو به خودشون جلب کردن:
يکی بود که هم قدرت بدنی خوبی داشت و هم تکنيک خوبی. اما بنده خدا زبون نداشت. اين بود که اگر کسی ميومد و با خطا توپ رو ميگرفت کسی نبود که تحويلش بگيره. يکی بود که قدرت بدنی خوبی داشت و خوب هم سر و صدا ميکرد، اما تکنيکی نبود. يا توپ رو ميگرفت و ميدويد و با زور ميرفت جلو، يا با خطا توپش رو ميگرفتن و ديگه بستگی داشت که کی صداش بلندتر باشه. (آقا اين يکی يَک سبيلی داشت که نگو. از سبيل رئيسمون هم کلفت تر بود لامصب). يکی ديگه قدرت بدنی نداشت اما تکنيکی بود. آی زبون داشت اين. با اون سياستش اصلاً چند بار نتيجه را عوض کرد، همه رو يه بار حسابی شاکی کرد. اما باز با همون سياستش همه رو نگه داشت. يکی بود که فقط سر و صدا داشت. اما در بازی نه تونست کسی رو دريبل کنه و نه زورش به کسی رسيد. خلاصه اينکه صداش هم کمتر به جايی رسيد. يکی بود که فقط قدرت بدنی بود. نه زبون درست حسابی داشت و نه تکنيک. اين تا تکون ميخورد خطا ميگرفتن. يکی ديگه بود که خيلی تکنيکی بود. اما حيف که ضعيف بود و بی زبون. تا به خودش بجنبه رويش خطا ميکردن اما انگار نه انگار. بقيه هم هرکدوم يه بهره ای از هر چيزی برده بودن. اما خيلی کم. اينها اصلاً انگار اومده بودن که بقيه بازی کنن يا شايد بودن تا بشه بازی کرد. نميدونم اگر کسی بود که هم قدرت بدنی داشت و هم زبون دراز و هم تکنيک خوب، چی ميشد. شايد ميشد همه کاره و تصميم گير. نتيجه گيری داخلی: ......... (تکميل جای خالی بمونه برا دانش آموزان علاقمند) نتيجه گيری بين المللی : فعلاً که زورمون زياده، صدامون بلنده، آخر تکنولوژی هم که هستيم. گورِ پدرِ سازمان ملل و بقيه. عرض شد در ساعت 10:31 PM  |  ........................................................................................ |