| ||
|
Friday, November 28, 2003
٭ و بدان ای عزيز که کم حافظگی در گفتار بر دو نوع است. يکی آن که فراموش کنی سخنی را که بايد بر زبان بياوری تا هنگام آن بگذرد. پس چون آن زمان به انتها رسيد معلوم نيست تو را به هزار سخن نيکو امکان جبران دهند و به صد کردار پسنديده بختی دوباره بخشند. چه بسا بسيار منت کشی و کارگر نيفتد، يا کلاس بگذاری و جز سبکی نباشد، و اين وابسته به منش و اخلاق طرفِ گفتار توست که با تو چگونه رفتار کند.
ديگر آنکه فراموش کنی کلامی را که بر زبان رانده ای. پس در اين حال دو احتمال در پيش روست. وای بر تو اگر کلامی متضاد با کلام قبلی بر زبان برانی يا رفتاری در تعارض با آن پيشه کنی و اين همانست که برخی در تمثيل آن گفته اند: دروغگو کم حافظه است. شق ديگر آنست که کلامی بر زبان نرانی يا فرصتی نيابی تا رفتاری بروز دهی که مويد گفتار پيشين شود در گذر زمان، و اين مشابه آنست که در ابتدای اين نوشتار ذکرش به ميان رفت و همان بود که از ابتدا هيچ نگويی، جز اينکه در شق اخير محتمل است که تو را به واسطه حرف ناگفته و رفتار ناکرده متهم به دروغگويی کنند، و اين وابسته به منش و اخلاق طرفِ گفتار توست که با تو چگونه رفتار کند. لاجرم اگر کمبودی در گريبان حافظه ات چنگ زده، بهتر آنست که سکوت اختيار کنی که سکوت نيکوتر از آنست که دروغ بگويی يا به دروغگويی متهم شوی. عرض شد در ساعت 4:24 PM  |  ........................................................................................ |