عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Saturday, June 07, 2003

٭ 
اسباب کشی:
اسبابهايت که خيلی زياد نباشد، دست کم يک وانت نياز هست تا جابجايشان کنی، ولو در چند مرتبه. چند تا کارتن لازمست تا خرده ريزها را در آنها بگذاری و جمع و جورشان کنی. سه چهار نفری هم بايد کمکت کنند که بارهای سنگين را جابجا کنی و به مقصد برسانی. حتی اگر خيلی اين کاره نباشی و نباشند، بالاخره دير يا زود اسباب کشی ميکنی. گيرم که آخر کار هر چهار نفر با هم نتوانيد از خستگی يک کتاب را جابجا کنيد، اما به مقصد رسيدی.
روزی رسيد که اسبابهای ذهنم را به دوش گرفتم تا به خانه جديد نقل مکان کنم. شروعش آسان به نظر ميرسيد. شايد وسيله نقليه لازم بود حتی اگر همه ذهنم يکجا در آن جا نميگرفت. شايد جعبه ای لازم بود که ذهنيات پراکنده ام در آن سامان ميگرفت. و شايد همراهانی که در اين رهگذر ياريم ميدادند. حالا هر گوشه از ذهنم در يکجای مسير جا مانده است...



........................................................................................

[Powered by Blogger]