| ||
|
Tuesday, February 25, 2003
٭ پول هايم را ذخيره ميکنم برای روزی که جنگ شود.
وقتی جنگ شد سراغ آنها ميروم که فرار ميکنند و خانه هاشان را ارزان خواهم خريد، اما برای بی خانمان های جنگ اشک نخواهم ريخت وقتی پشتِ در خانه من خوابيده اند. مواد غذايی را با بالاترين قيمت به مناطق جنگ زده قاچاق ميکنم، اما بر گرسنگان جنگ ترحم نخواهم کرد وقتی زير پل های شهر من از گرسنگی جان ميدهند. در بازار سياه پتو و پوشاک نفوذ ميکنم، اما دست در جيبم نخواهم کرد برای پوشاندن لباس بر تن کودکانی که از سرما ميلرزند. ميدانم در بازارِ سهام و طلا و ارز، کی بخرم و کی بفروشم، اما هيچگاه از خريد جنس مرغوبتر خارجی صرفنظر نخواهم کرد برای اينکه صنايع داخلی فرصتی برای بقا بيابند. هيچگاه پا به جبهه جنگ نخواهم گذاشت و هميشه بر حماقت مادرانی که فرزندانشان را برای دفاع از مرزهای کشورم روانه نبرد ميکنند خواهم خنديد. دعا ميکنم جنگ شروع شود و هيچگاه وقتی پشت کامپيوترم مشغول کشف مراحل جديد بازيهای جنگی هستم برای صلح دعا نخواهم کرد. پولهايم را جمع ميکنم برای روزی که جنگ شود به اين اميد که دعا ملاک جنگ يا صلح باشد، چون فکر ميکنم دعای من برای جنگ از خيلی ها که برای صلح دعا ميکنند صادقانه تر است. عرض شد در ساعت 1:34 AM  |  ........................................................................................ |