| ||
|
Saturday, December 14, 2002
٭ حسرت گذشته را نميخورم. امروز راحتم و اين تنها چيزی است که تا اين حد با اطمينان ميگويم. اگر آن روزها امروز يا روز ديگری تکرار ميشد، معلوم نبود با اين همه رضايت مرورشان ميکردم. اگر با تجربهء امروزم بخواهم باز عمل کنم، همان ميشود که شد. نه اينکه منتی بر تو بگذارم که هر چه بوده تنها انجام وظيفه بوده، اما دوست دارم بدانم تو چگونه مرا مرور ميکنی؟ و وقتی بازخوانيم کنی اثر رفتارت را بر من چگونه ميبينی؟ حس های از دست رفته ام را ميبينی؟ افکار پريشانم را؟ نوشته های ناخوانده ام را؟ عقده هايم را؟ جوابگويشان هستی؟ و اگر بودی اثری داشت و تفاوتی با اکنون که جوابگو نيستی؟ به صداقتت مطمئنم و به مهربانيت. اما چيزی بيشتر از اينها لازم بود. اينها نه همراه فرداي منند و نه يار امروز و نه سازنده ديروز...
عرض شد در ساعت 7:32 PM  |  ........................................................................................ |