عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Sunday, August 25, 2002

٭ 
درها را قفل ميكنم. پنجره ها را ميبندم. پرده ها را ميكشم. پلكهايم را روي هم ميگذارم. براي آخرين بار مقابل يادگارهايت مينشينم... Shut down و تمام. ديگر قلبم براي كسي نخواهد طپيد و چشمهايم براي كسي نخواهد گريست.
آنگاه تو شايد بيايي. شايد جسدم را در چشمهء يادت غسل دهي. شايد كفنم كني. شايد مرا درون قبري بگذاري. شايد كفنم را بگشايي و صورتم را روي خاك قرار دهي. شايد با سنگهاي لحد مرا بپوشاني. شايد زير خاكهاي سياه دفنم كني. شايد در يادت برايم سنگ قبري بتراشي. اما من هيچگاه نخواهم فهميد كه پيش از محو شدن از يادت، كدام جمله را روي سنگ قبرم حك كرده اي.



........................................................................................

[Powered by Blogger]