| ||
|
Sunday, June 02, 2002
٭ اين نوع شادی بعضی از باخت هشت به هيچ عربستان به آلمان هم حکايتی است. عربستان چه 18 گل ميخورد و چه 1 گل برای من که ديروز داشتم ميگفتم جام جهانی برايم جذابيت ندارد فرقی نميکرد. (خالی بنديست! چون اگر 18 گل ميخورد بيشتر از الان تعجب ميکردم). اما قضيه جالب برای من ارتباط بين ملخ خور بودن عربها و اين باخت است. عربستان به هر حال رقيب ماست. رقيبی که در اين سالها به شهادت آمار و ارقام در فوتبال زورش به ما چربيده. اين که ما از باخت رقيب خوشحال شويم اصلاً جای تعجب نيست. اما اين که بخواهيم رقيب را تحقير کنيم بحث ديگريست. احتمالاً اين شکل بيان ميخواهد اشاره کند به بدويت اعراب زمانی که ايران صاحب تمدن بوده و تعجب وقتی بيشتر ميشود که اين همه تمدن حتی نتوانسته ما را از اين شکل برخورد بازدارد. شايد هم حس ميکنيم که آن اعراب بدوی آمدند و تمام تمدن ما را گرفتند و ويرانه ای از آن ساختند. باز هم بايد گفت عجب تمدنی بوده که در برابر چند تا بدوی نتوانسته از خودش محافظت کند. يا اينکه تصورمان اين است که کارمان خيلی درست است و عربها يک دفعه رسيدند و حق ما را خوردند. شايد هم حرصمان گرفته از اينکه عده ای آمده اند و با استفاده از چيزی که شروعش از سرزمين اين عربها بوده، دارند ما را ميچاپند و از خيلی حقوق محروممان کرده اند. پس حالا که زورمان هنوز به اينها نرسيده بگذار به جای تلاش برای گرفتن حقمان يک کمی به آن عربها فحش بدهيم. شايد هم به کل در برابر رقيب کم آورده ايم و ميخواهيم با فحش و فحش کاری دق دلی خالی کنيم. شبيه همين مرگ بر اين و مرگ بر آن. نميدانم. اما نميدانم چرا مثلاً نميگوييم اين چينی های گربه خور، يا اين اروپاييهای حلزون خور، يا اين ايرانيهای کله پاچه خور، پس حتماً يک چيزی هست. بنظرم شبيه وقتی است که من در مقابل رئيسم کم مياورم و ميگويم مردک سگ سبيل.
عرض شد در ساعت 8:00 PM  |  ........................................................................................ |