| ||
|
Saturday, April 20, 2002
٭ خيلی دوست دارم وقتی سرشون خلوت ميشه يا وقتی با هم يه جا جمع ميشينن برم کنارشون بشينم، اما نميرم.
خيلی دوست دارم وقتی نشستم تلفن زنگ بزنه و با من کار داشته باشه، اما گوشی رو برنميدارم خودم تماس بگيرم. خيلی دوست دارم وقتی Outlook رو Run ميکنم، Inbox پر از ميل باشه، اما خودم اصلاً نامه نميدم. خيلی دوست دارم وقتی نگاهی تو نگام گره ميخوره برق رو تو چشام ببينه، اما همه چيز رو تو سياهی چشام قايم ميکنم. خيلی دوست دارم ... اما ... خيلی دوست دارم ... اما ... عرض شد در ساعت 9:41 PM  |  ........................................................................................ |