| ||
|
Friday, April 26, 2002
٭ جرج اورول:
... "اگر نياز به امرار معاش را به کناری نهيم، فکر ميکنم چهار انگيزهء بزرگ برای نوشتن –به هر صورت برای نثر نويسی- هست. اين انگيزه ها در هر نويسنده ای با درجات متفاوت وجود دارد، و نسبتها بر حسب فضای زندگی نويسنده توفير ميکند. 1- خودپرستی محض. آرزو برای هوشمند جلوه کردن، نقل مجالس بودن، جاودان ياد ماندن، انتقام گرفتن از بزرگسالانی که تو را به هنگام طفوليت تحقير ميکردند، الخ. به نظر من تظاهر به اينکه خودپرستی انگيزه ای در کار نويسندگی نيست، مسخره است. ..... 2- افسون زيبايی شناسی. دريافت زيبايی در دنيای خارج، يا از سوی ديگر، در کلمات و به رشته کشيدن درست آنها. رضايت در اثر يک صدا بر روی صدايی ديگر، در انسجام نثر خوب يا آهنگ داستانی خوب. آرزو برای سهيم شدن در تجربه ای که آدم احساس ميکند ارزشمند است و نبايد از دست داده شود. انگيزهء زيبايی شناسی در اکثر نويسندگان بسيار ضعيف است، اما حتی يک جزوه نويس يا نويسندهء کتابهای درسی کلمات و عبارات مانوسی دارد که بدون توجه به موارد سودمندی آن ها برايش جاذبه دارند. ... 3- انگيزهء تاريخی. آرزو برای ديدن اشياء آنچنانکه هستند، برای کشف واقعيات و ذخيره کردن آن ها برای نسل بعد. 4- هدف سياسی. با بکار گيری کلمهء "سياسی" در مفهوم وسيع آن. آرزو برای سوق دادن دنيا در مسيری معين، برای دگرگون ساختن افکار ساير مردم دربارهء نوع اجتماعی که بايد برای آن به تلاش بپردازند. تکرار کنم که هيچ کتابی از تعصب سياسی رها نيست. اين عقيده که هنر بايد از سياست کنار بماند، خود يک گرايش سياسی است." .... انگيزهء وبلاگ نويسان از وبلاگ نوشتن -که به هر صورت نثر نويسی هست- به کرام يکی از موارد بالا نزديکتر است؟ عرض شد در ساعت 11:12 PM  |  ........................................................................................ |