عرايض
صفحه اصلی | آرشيو | فرستادن نظرات | عکس

         عرض کنم خدمتتون که ...



Friday, March 08, 2002

٭ 
شايد به نظر خيليها من آدم دير جوشی هستم. يعنی نقطهء جوشم بالاست و کلاً دير با بقيه اخت ميشم. وقتی هم که با کسی در دوستی رو باز ميکنم گاهی يه حرفايی ميزنم که کلی به طرف برميخوره. حالا اگه اين اخلاق عوضی من براش جا افتاده باشه که هيچ. وگرنه شانس بيارو ديگه فقط تحويلم نميگيره. چند روز پيش باز يکی از اين سوتيا دادم. من قبلاً يه جاهايی از محل کارم گفته بودم. اين که همکارام جوونن و هم سن و ساليم. از چارت سازمانی و رئيس مرئوسی و سلسله مراتب و اين حرفا هنوز خبری نيست. هنوز اون جو زير آب زنی و تو روی هم وايسادن که جزء لا ينفک محيط های کاره رواج آنچنانی پيدا نکرده. آخر آخرش اينه که يکی سعی کنه از زير کار در بره و کارشو بندازه گردن اين و اون. در مجموع محيط بدی نيست و من ازش راضيم. طبيعتاً به بعضی از همکارام هم نزديکترم. يه دفعه داشتم با يکيشون برميگشتم خونه، تو راه نميدونم چی شد که من بهش گفتم يه جورايی سختمه عوض همکارام بگم دوستام. به طرف خيلی برخورد. چون لابد فکر ميکرد ما با هم خيلی دوستيم. خيلي آدما اينجوری نيستن. با چند بار سلام و احوالپرسی و صحبت و برو بيا ديگه يه جوری ميشن که آدم حس ميکنه اينا از بچگی با هم بزرگ شدن. اما من برام سخته که به هر کسی بگم دوست. دوستی تعريف خاص خودشو داره. من و دوستام شايدم خيلی وقتا که بايد به داد همديگه ميرسيديم، نرسيديم و تو اين قضيه خيلی هم بين دوست و همکار فرق نباشه، اما بازم برای من سنگينه که بخوام دوستام و همکارام رو بذارم کنار هم. برا دوستی بايد يه سری فاکتورای بخصوص داشت. اگه يه نگاهی به روابطمون بندازيم، ميبينيم که به خيلی آدما تو يه برهه های زمانی نزديک شديم. بعدش رفتيم و حداکثر چيزی که مونده، اگه باشه يه سلام و عليکه. فکر ميکنم که دليلش اينه که ما وقتی داريم مسير خودمونو طی ميکنيم، يه عده هم هستن که با ما هدف مشترکی دارن. شايدم بهتر باشه که به جای هدف مشترک بگم مسير مشترک. اين هدف يا مسير مشترک ما رو به هم نزديک ميکنه. بعدش که اون هدف مشترک کمرنگ شد، يا مسيرمون که از هم دور شد، ديگه انگار نه انگار. ميشيم دو تا غريبه. بعضی وقتا انگار اصلاً همديگرو نميشناختيم. برا اينکه فقط خودمونو ميبينيم. خودمونيم که برا خودمون مهم هستيم و نه چيز ديگه ای. وقتی ديگرانو ميخوايم در حقيقت خودمونو ميخوايم. حاضر نيستيم برا خاطر ديگران خطر کنيم. اصلاً خطر که سهله سختی تحمل کنيم. همش در حال معامله ايم. اگه سختی تحمل کنيم، در عوضش توقع داريم. انتظار ميکشيم يه جايی جبران شه. وگرنه بخاطر دوست کاری نميکنيم. حالا اين روابط اسمش ميشه دوستی؟ فکر کنم همون رابطه اسم بهتريه.



........................................................................................

[Powered by Blogger]