| ||
|
Saturday, February 16, 2002
٭ صبح اول وقت قبل از اينکه برم سر کار تلويزيون روشن بود. همونطور که داشتم چای ميخوردم شنيدم که گفت وزير راه و گردشگری افغانستان بدست حجاج افغاني و بدليل تاخير در پرواز در فرودگاه به قتل رسيد. رسيدم سر کار، يکي از بچه ها روزنامه خريده بود که توش يه آگهی تسليت بود. مربوط ميشد به مدير عامل يکي از شرکتهای قطعه ساز که همکار شرکت ما بوده. سر نهار باز صحبت همين بنده خدا بود و اينکه اسپانيايي هاي کشته شده هم مهمون يکي از شرکتهای وابسته به شرکت ما بودن. شب داشتم تو خيابون ميرفتم يه حجله جلو يه ساختمون بود بمناسبت در گذشت جوان ناکام مهندس فلانی در سانحه هوايي. دو ساعت بعد از جلو يه دکه روزنامه فروشی رد ميشدم، داشتم تيتر روزنامه ها رو ميخوندم : «رئيس سازمان هواپيمايي : استعفا نداده ام». اين همه علاقه به خدمت!!! جدا که آدم کم مياره. مثل اينکه بعضی وقتا هيچ چاره ای نمي مونه جز اينکه يه عده رو از بالای هواپيما پرت کنی پايين.
عرض شد در ساعت 11:43 PM  |  ........................................................................................ |