| ||
|
Friday, February 15, 2002
٭ يک با ر ديگه سلام، بالاخره آقا رضا هم نتونست دلش طاقت بياره و اومد به جمع وبلاگدارها. البته اين آقاي درخشان چند تا شرط گذاشته بود براي اونهايي که ميخوان وبلاگ داشته باشن که من حداقل آخريش رو ندارم. اونم حرف برا گفتنه. ولي خوب ما هم اومديم ديگه. حالا ميگين که چي کنم. از خودم حرف در بيارم يا راهم رو بکشم و برم. شايدم مجبور شدم يکي از اين کارا رو بکنم. ولي حالا که اسمم تو ليست نيست حداقل خيالم راحته که فقط خودم ميشينم اين چيزا رو ميخونم. بعدشم اگر اسمم به ليست اضافه شه، بعيد ميدونم که وضع خيلي تغيير کنه. اون موقع هم احتمالا باز فقط خودم هستم که به اينجا سر ميزنم. يه چيز ديگه هم بگم. اونم اينه که ما اينجا خيال نداريم پاپيچ کسي، وبلاگي يا چيزي بشیم. آقا رضا فعلا کبريت بي خطره. شما يه تلاشی بکنين شايد گرمي وجود شما او نو هم شعله ور کرد.
راستي قبل از خداحافظي، والنتين تون مبارک. اوناييتون که عاشقيد که هيچي. اونايي هم که عاشق نيستيد خدا مشکلتون رو حل کنه که سر سياه والنتيني نشينين مثل من راه و رسم وبلاگ سازي رو تمرين کنيد. فعلا زياده عرضي نيست. عرض شد در ساعت 3:44 AM  |  ........................................................................................ |